جمعه, ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | 2024-04-26
کد خبر: 5097 |
تاریخ انتشار : 04 مرداد 1401 - 20:15 | ارسال توسط :
1164 بازدید
0
6
ارسال به دوستان
پ

کتاب بر لب دریای وجود گزیده‌ای از سه کتاب منثور جناب مولانا جلال الدین محمد بلخی، یعنی فیه ما فیه، مکتوبات و مجالس سبعه است.

کتاب بر لب دریای وجود ارمغانی بی‌نظیر برای تمام دوست‌داران عرفان اسلامی و ادب پارسی‌ست.

در اثر حاضر گزیده‌ای از سه کتاب منثور جناب مولانا جلال الدین محمد بلخی، یعنی فیه ما فیه، مکتوبات و مجالس سبعه است.

کار گلچینِ فرازهای موجود در این کتاب بر عهده‌ی شهاب الدین عباسی بوده است.

کار گلچینِ فرازهای موجود در این کتاب بر عهده‌ی شهاب الدین عباسی بوده است.

درباره کتاب بر لب دریای وجود: قصه‌های مولوی:

جلال‌الدین محمد بلخی (Rumi)، مشهور به مولانا و ملقب به خداوندگار، ستاره‌ی بی‌فروغ آسمان ادبیات فارسی و پادشاه بی‌منازع عرصه‌ی عرفان ایرانی – اسلامی است. او به سال 604 ه.ق، در شهر بلخ دیده به دنیا گشود.

پدرش بهاءُالدّین وَلَد نام داشت، که یکی از واعظان به‌نام و شهره‌ی دوران بود. بی‌شک اولین آشنایی مولانا با مسائل دینی و اعتقادی، و همچنین، نخستین بارقه‌های حقیقت‌جویی در او، همه مدیون تربیت پدری‌ست که به سبب علم و فضیلتش «سلطان‌العلما» لقب گرفته بود.

پس عجیب نیست که پس از مرگ وی، انتظار می‌رفت که مولانای جوان جای خالی‌اش را پر کند و به جای او به درس و وعظ بنشیند.

چنین نیز شد. جلال‌الدین سن و سالی نداشت که قدم در راه پدر گذاشت. در این مسیر، سید برهان‌الدین محقق ترمذی نخستین معلم و استاد او بود.

ترمذی اعتقاد داشت که در وجود مولانا استعدادی شگرف برای وصول به عالم معنا وجود دارد. اما این استعداد نیازمند بالفعل شدن بود؛ و این اتفاق نیفتاد، تا زمانی که شمس تبریزی، آن مرد شوریده‌ و شگفت، از راه رسید و دل از مولانا ربود.

بسیاری گفته‌اند که مولانا هنگامی مولانا شد که در خود شکست و غرور و مَنیّت را کنار گذاشت. و این اتفاق پس از دیدار با شمس تبریزی رخ داد. خود مولوی در رباعی‌ای درخشان این تحول را چنین توصیف نموده:

زاهد بودم ترانه گویم کردی

سرفتنه‌ی بزم و باده‌جویم کردی

سجاده‌نشینِ با وقارم دیدی

بازیچه‌ی کودکان کویم کردی

باری، آنچه از آن به عنوان شکستن غرور و منیتِ مولانا یاد می‌شود، در واقع بیانی‌ست از تحول شگرفی که در درون او رخ داد، و سبب شد مولانا به جای راه علم و فضل و کمالات، مسیر عشق و سماع و سرمستی را برگزیند، و به جای وعظ گفتن، به غزل سرودن بپردازد.

تمام آثار بزرگ مولانا، جز مجالس سبعه، همه بعد از دیدار او با شمس تحریر شده‌اند. از جمله دیوان غزلیات شمس و مثنوی معنوی.

کتاب بر لب دریای وجود: قصه‌های مولوی که مطلب حاضر به بهانه‌ی معرفی آن نگاشته شده، گزیده‌ای است از سه اثر منثور حضرت مولانا با نام‌هایِ فیه ما فیه، مکتوبات و مجالس سبعه.

فیه ما فیه مجموعه‌ای از مقالات (گفتارها)ی مولانا در میان حلقه‌ی دوستان و یاران است، که اغلب فرازهای آن به وسیله‌ی مستمعین به رشته‌ی تحریر درآمده است.

صاحب‌نظران این کتاب را بهترین مقدمه برای ورود به جهان مولوی می‌دانند. در فیه ما فیه می‌توان به برخی از جدی‌ترین تأملاتِ معرفت‌شناختی و بعضی از زیباترین اندیشه‌های عرفانی مولوی برخورد. نثر او در این اثر دلکش و جادوی کلامش، به سان اشعارش، آکنده از سِحری مقدس است.

مکتوبات مجموعه‌ای از نامه‌های مولانا به اشخاص گوناگون است، که در آن‌ها از موضوعات گوناگونی که بعضاً به زندگی شخصی مولانا نیز مربوط بوده‌اند، سخن رفته شده.

و سرانجام، مجالس سبعه: این اثر که یادگاری به‌جامانده از مولانا، پیش از ملاقاتش با شمس تبریزی‌ست، مشتمل بر وعظ‌های وی برای جمع شاگردان است.

مطالب بیان‌شده در مجالس سبعه بسیار عمیق و حیاتی‌اند، اما به طرز چشمگیری خالی از شور و جذبه‌ی آثار دیگر مولانا به نظر می‌رسند. امری که تا حدی ناشی از مناسبات حاکم بر سنت وعظ‌گویی، و تا اندازه‌ای نیز حاکی از روحیات خاص مولانایِ پیشاشمسِ تبریزی‌ست.

باری، چنانکه گفتیم، در کتاب بر لب دریای وجود شنونده‌ی گزیده‌ای از این سه اثر خواهید بود. خوانش کتاب حاضر را خلیل هدایتی با استادی تمام به انجام رسانده، و کار گلچین متون را نیز شهاب الدین عباسی بر عهده داشته است.

علاقه‌مندان به عرفان ایرانی – اسلامی مخاطبین اصلی کتاب بر لب دریای وجودند.

بخشی از کتاب بر لب دریای وجود: قصه‌های مولوی

مجنون را گفتند لیلی را اگر دوست می‌دارد چه عجب، که هر دو طفل بودند و در یک مکتب بودند. مجنون گفت این مردمان ابلهند. و هیچ مردی باشد که به زنی خوب میل نکند و زن همچنین؟

عشق آن است که مزه‌ای از او یابد؛ همچنان که دیدار مادر و پدر و برادر، و خوشی فرزند، و خوشی شهوت و انواع لذت از او یابد. مجنون مثال شد از آن عاشقان، چنان که در نحو، زید و عمر.

عباس گفت توبه کردم و از آنچه بودم بازآمدم. مصطفی فرمود که این دعوی را که می‌کنی حق تعالی از تو نشان می‌طلبد. عباس گفت بسم‌الله. چه نشان می‌طلبی؟

فرمود که از آن مال‌ها که تو را مانده است، ایثار لشکر اسلام کن تا لشکر اسلام قوت گیرد. اگر مسلمان شده‌ای و نیکی اسلام و مسلمان می‌خواهی. گفت یا رسول‌الله، مرا چه مانده است؟ همه را به تاراج برده‌اند.

حصیری کهنه رها نکرده‌اند. فرمود که دیدی که راست نشدی و از آنچه بودی بازنگشتی؟…

کتاب صوتی مثنوی مولوی-درس گفتارهای دفتر اول تا چهارم

لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط کتاب صوتی سلام صدا در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما