پنجشنبه, ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | 2024-04-18
کد خبر: 8234 |
تاریخ انتشار : 27 اسفند 1401 - 7:51 | ارسال توسط :
746 بازدید
0
14
ارسال به دوستان
پ

کتاب یادها و یادگارها، نوشته‌ی محمد ترابی، مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های این نویسنده در مورد اشخاصی است که در دوره‌ای از زندگی او زیسته‌اند و او با آن‌ها خاطراتی دارد. این کتاب همچنین در برگیرنده‌ی سرگذشت‌نامه‌ای از خود نویسنده در مقاطعی از زندگی خود اوست که به مسائل کاری و شغلی او نیز پیوند […]

کتاب یادها و یادگارها، نوشته‌ی محمد ترابی، مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های این نویسنده در مورد اشخاصی است که در دوره‌ای از زندگی او زیسته‌اند و او با آن‌ها خاطراتی دارد.

این کتاب همچنین در برگیرنده‌ی سرگذشت‌نامه‌ای از خود نویسنده در مقاطعی از زندگی خود اوست که به مسائل کاری و شغلی او نیز پیوند می‌خورد.

درباره‌ی کتاب یادها و یادگارها

نوشتن از گذشته و ذکر خاطرات یکی از دل‌مشغولی‌های انسان در ادوار مختلف بوده است؛ اغلب نویسندگان بزرگ، گوشه‌چشمی به نگارش سرگذشت خود داشته یا نوشتن خاطرات و زندگی‌نامه‌‌شان را به نویسندگانی دیگر سپرده‌اند.

در این میان برخی نویسندگان تلاش می‌کنند تا از خلال خاطرات گریزی نیز به اوضاع و احوال زمانه یا گذشته‌ی خود بزنند یا از انسان‌هایی بنویسند که هرکدام به‌نوعی در زندگی آن‌ها تأثیری گذاشته‌اند.

این‌گونه ژانری در ادبیات به‌عنوان خاطره‌نویسی یا سرگذشت‌نامه‌نویسی رایج شده که در زبان انگلیسی به آن بیوگرافی (biography) یا اتوبیوگرافی (autobiography) گفته می‌شود و نمونه‌های درخشانی نیز از آن‌ها در جهان ادبیات یافت می‌شود.

کتاب یادها و یادگارها نیز کتابی است که محمد ترابی از زندگی و زمانه‌ی خود به رشته‌ی تحریر درآورده است.

او در این کتاب به ذکر خاطراتی از افرادی پرداخته که دیگر در قید حیات نیستند، اما دوره‌ای را با او گذرانده یا زندگی‌شان با نویسنده پیوند داشته است.

هدف نویسنده در درجه‌ی اول این بوده که یادی از درگذشتگان کند و در مرحله‌ی بعد زندگی و زمانه‌ای که این درگذشتگان در آن زندگی می‌کردند را توصیف کند.

در این کتاب با گوشه‌هایی از زندگی مردم در شهر گلپایگان نیز آشنا می‌شویم؛ به‌این‌ترتیب شاید بتوان گفت که این کتاب تا حدودی در زمینه‌ی مردم‌شناسی منطقه‌ی گلپایگان که زادگاه نویسنده نیز بوده، راهگشا است.

در کتاب یادها و یادگارها همچنین برخی وقایع اجتماعی که در دوران‌های گذشته رخ داده اشاره می‌شود؛

نویسنده هدف خود از این کار را نقش انسان‌ها در این رویدادها عنوان کرده است؛ هرچند گفته که نمی‌توان بسیاری از درگذشتگان را در وقوع این رخدادها دخیل و مقصر دانست، اما باید این سرگذشت به‌عنوان راهنمایی روشن فراراه افرادی باشد که در روزگار کنونی زندگی می‌کنند تا از این رویدادها و اعمال انسان‌های درگذشته درس‌هایی را فرا بگیرند.

یادداشت‌های این کتاب به مرور وقایع و سرگذشت افراد از سال 1325 به بعد می‌پردازد که همگی آن‌ها برگرفته از یادداشت‌های پراکنده‌ی خود نویسنده در طول بیش از هفتاد سال است؛

همچنین برخی از خاطرات، مربوط به زمانی پیش از این تاریخ است که برگرفته از خاطرات و نکته‌هایی است که پدر نویسنده در مورد اشخاص و افراد مختلف نقل کرده است.

بنابراین این کتاب اگرچه به‌نوعی خاطرات نویسنده محسوب می‌شود، اما از زاویه‌ای دیگر، ماجرای انسان‌های مشهور شهر گلپایگان از زبان پدر نویسنده نیز به حساب می‌آید.

این کتاب توسط انتشارات پرتا قلم منتشر شده است.

کتاب یادها و یادگارها
کتاب یادها و یادگارها

 از  متن کتاب یادها و یادگارها 

این ماجرا در زمان حیات حاج موسی سلطان و ملّا محمّد ابراهیم و محمّدرضا بیک اتّفاق افتاده و نگارنده مرحوم موسی سلطان را در زمان حیات ندیده است.

او باجناق پدر با نسبت زن اوّلش بوده و پدر حاج محمّد مهدی طاهر شمسی و همسایه روبروی خانه ما و جز حاج محمّد مهدی یک پسر دیگر به نام باقر داشته و دختران او به نام های عذراسلطان و خیر النّسا بودند.

عذراسلطان مرحوم همسایه دیوار به دیوار سمت غربی خانه ما بود امّا خیر النّسا از نخستین سال‌ها که من خانواده آ‌ن‌ها را می‌شناختم در تهران زندگی می‌کرده اند و امّا باقر که برادر حاج محمّد مهدی بود هم در تهران زندگی می‌کرده است.

او با خانمی به نام ” آنّا ” که ارمنی و مسیحی بوده است ازدواج کرده و او را با خود به گوگد آورده است.

حاج موسی سلطان مرحوم از کار پسر، یعنی ازدواج با یک خانم غیرمسلمان به خشم می‌آید و او را از ارث محروم می‌کند و در وصیت نامه می‌نویسد و‌عده‌ای از اقوام را نیز شاهد می‌خواهد از جمله پدرم را.

همچنین چند روحانی را و نویسنده وصیت نامه گویا. ملّا محمّد ابراهیم قرنی بوده است به نقل شفاهی چون برای ازدواج مرد مسلمان و زن غیرمسلمان حکم اسلام این است که زن مسلمان شود و این کار در محضر مجتهد “جامع الشّرایط” انجام شود.

گویا چون خانم آنا این شرایط را نپذیرفته است لذا به ناچار باقر دین او را پذیرفته است و مسیحی شده است و با یک قِر کار را فیصله داده است و کافر و مرتد شده است.

باری پس از این ماجرا، حاج موسی سلطان که فوت می‌کند باقر (صاحب قِر‌) به گوگد می‌آید و می‌خواهد سهم الارث خود را بگیرد امّا با وصیّت نامه پدرش مواجه می‌شود که او را از ارث محروم کرده است و می‌رود به سراغ کسانی که آن وصیّت نامه را تایید و امضا کرده‌اند و از جمله پدرم. چون راهی برای حل موضوع نبوده است.

فهرست مطالب کتاب

  • دیباچه
  • اتهام بی مورد و مجازات: حاجی عبد القادر
  • غارتگری
  • اندر افراط و تفریط در امر سرکوب غارتگران
  • اندر مهمانی حاج سلطان و ملّا محمّد ابراهیم
  • ماجرای اموال عمه نسا و آقای وحید
  • ماجرای به کار بستن گاوها و بستن دهان آن‌ها
  • ماجرای یه خیش و سه خیش
  • ماجرای پدر و کربلایی اسدالله
  • ماجرای آسیاب حاج آخوند و بنای آسیاب پشته
  • ماجرای محمّدرضا اکرمی معروف به غصه خور (فرزند میرزا حسن)
  • ملّا یا مکتب خانه: ماجرای کتک خوردن من
  • مکتبخانه دوم
  • ملّای خانم مدیر
  • بقیه‌ی شرح ملّای خانم مدیر
  • اندر توصیف خانه آباء و اجدادی ما
  • اندر مدرس زنده یاد حجت الاسلام آقا جواد نخعی
  • آغاز ورود به دبستان 15 بهمن گوگد
  • در دبستان 15 بهمن: ساختمان نو
  • از چگونگی دارو و دکتر در گوگد
  • آغاز دوره دبیرستان
  • سال دوم دبیرستان 1331-1330
  • ماجرای پنهان شدن گوسفندی در صندوقخانه
  • ماجرای گرفتن دوچرخه و شهربانی
  • قضیه تکراری امروز
  • مراسم دعای دفع سن
  • ماجرای توی آفتابه کردن آن لاف‌زن
  • کارکرد ضرطه و طاس و دعای مربوطه!
  • ماجرای کُلا تُک تُکی – خر رُک رُکی
  • ماجرای سربازی با دیپلم 5
  • اندر ماجرای پارتی بازی
  • ماجرای انجام سرقت و قتل در شرف انجام
  • در بانک
  • ترک بانک و استخدام در آموزش پرورش 1342-1341
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط کتاب صوتی سلام صدا در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • ارسال دیدگاه برای این مطلب مقدور نمی باشد!