کتاب دنیایی رو به دگرگونی یکی از مهمترین کتابهای قرن حاضر است که به قلم آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف، در قالب یادداشتهایی نگاشته شده و بخشی از خاطرات و دیدگاههایش را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی دنیا بیان میکند. درباره کتاب دنیایی رو به دگرگونی هیچکس فکرش را نمیکرد که […]
کتاب دنیایی رو به دگرگونی یکی از مهمترین کتابهای قرن حاضر است که به قلم آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف، در قالب یادداشتهایی نگاشته شده و بخشی از خاطرات و دیدگاههایش را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای سیاسی دنیا بیان میکند.
درباره کتاب دنیایی رو به دگرگونی
هیچکس فکرش را نمیکرد که در سال 1991 میلادی، بألاخره پس از هفتاد سال فقر و استبداد و جنگ و قحطی، اتحاد جماهیر شوروی از هم بپاشد و برگ جدیدی در تاریخ اروپای شرقی و کشور روسیه به وجود بیاید.
حکومتی که کتابها و فیلمها و مستندهای فراوانی درباره آن نوشته و ساخته شده است و در هر دورهاش نیز ردپای خون انسانهای رنج کشیده دیده میشود.
حکومت شوروی پس از جنگهای داخلی و قدرت گرفتن حزب بلشویک، در سال 1922 به رهبری ولادیمیر لنین شکل گرفت و پس از روی کار آمدن رهبرانی چون ژوزف استالین، نیکیتا خروشچف، لئونید برژنف و یوری آندروپوف، سرانجام میخائیل گورباچف در راس حکومت قرار گرفت.
شوروی در آن سالها شاهد تغییراتی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی خود بود. این رهبر جوان باوجود پایبندی به ارزشهای کمونیستی کشورش، در تلاش بود تا فقر و قحطی را به مرور از سرزمین خود دور کند و اندکی آزادیهای سیاسی و اجتماعی به مردمش بدهد.
«پرسترویکا» که نام یکی از برنامههای اقتصادی گورباچف از سال 1985 بود، از جمله راهکارهای اصلاحی وی به شمار میرفت که به هدف بازسازی و ترمیم مشکلات اجرایی شد.
با این حال مردم شوروی نزدیک به هفتاد سال بود که انواع سختیها را چشیده بودند و دیگر این سرزمین پهناور ظرفیت ادامه دادن را نداشت. تا جایی که گورباچف نیز سرانجام تسلیم شد و در سال 1991 به صورت رسمی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را اعلام کرد.
با این مقدمه به سراغ کتاب دنیایی رو به دگرگونی (The Man Who Changed the World) میرویم. اثری ارزشمند که برای همیشه در تاریخ ماندگار میشود و شناخت بیشتری از شخصیت و منش سیاسی آخرین رهبر شوروی ارائه میدهد.
این کتاب که به قلم خود گروباچف (Mikhail Gorbachev) نوشته شده، موسوم به وصیت نامه اوست که در قالب مجموعه یادداشتهایی درباره حوادث گوناگون و مهم دوران حکومتداریاش توضیحاتی داده است و میتوان اطلاعاتی ناب درباره تاریخ شوروی کمونیستی نیز به دست آورد.
همچنین او به عنوان فردی که بخش مهمی از رویدادهای سیاسی قرن بیستم را رقم زد، در جای جای این کتاب به صورت مستقیم و غیرمستقیم اشاره میکند که کاش به دوران جوانیاش بازگشته بود و میتوانست مسیر دیگری را برای خود و کشورش رقم بزند.
از متن کتاب دنیایی رو به دگرگونی
به نظر من سیاست خارجی و به طور کلی سیاست، بدون داشتن ایدههای بزرگ و داشتن تصویری جامع و کامل از دنیا و جایگاه کشور خود ممکن نیست. پاسخ به این نیاز شروعی شد برای تفکری جدید. ولی باید در نظر داشت که سیاست خارجی کار دقیق و پرزحمتیست که یک لحظه هم توقف نمیپذیرد.
سرنوشت اینگونه رقم خورد که من به عنوان دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، کار روزانهام با ملاقات با رهبران کشورهایی شروع شد که برای مراسم خاکسپاری چرنینکو آمده بودند.
برای بسیاری این سومین مراسم خاکسپاری ظرف سه سال و چند ماه بود؛ ولی با این حال همه آمده بودند.
معاون ریاست ایالات متحده، جرج بوش، به همراه وزیر امور خارجه، جرج شولتز که بعدها ما با هردوی آنها خیلی کار کردیم و از رویایی به همکاری رسیدیم.