چیماماندا انگوزی آدیشی در کتاب در غم فقدان پدرم، یادداشتهایی دربارهی اندوه و عزاداری ارائه میدهد و به شما کمک میکند تا بیاموزید این غم بزرگ را پشت سر بگذارید و به زندگی عادی خود بازگردید. این نویسندهی پرفروش که بیشتر با آثار خود در نقد تبعیض جنسیتی و نژادی شناخته میشود، این بار با […]
چیماماندا انگوزی آدیشی در کتاب در غم فقدان پدرم، یادداشتهایی دربارهی اندوه و عزاداری ارائه میدهد و به شما کمک میکند تا بیاموزید این غم بزرگ را پشت سر بگذارید و به زندگی عادی خود بازگردید.
این نویسندهی پرفروش که بیشتر با آثار خود در نقد تبعیض جنسیتی و نژادی شناخته میشود، این بار با لحنی صمیمانه و احساسی یک درد شخصی را با شما در میان میگذارد.
دربارهی کتاب در غم فقدان پدرم:
غم و اندوه بیرحمانه به انسانها درسهای بزرگی میدهد و شما را به عزاداری وامیدارد. بسیاری میگویند: «انسان باید عزاداری کند، دربارهاش صحبت کند، با آن مواجه شود، آن را پشتِسر بگذارد.»
اینها همه یقینهای کوتهنظرانهی کسی است که عزادار نشده است. چیماماندا اِنگوزی آدیشی (Chimamanda Ngozi Adichie) نویسندهی مشهور نیجریهایست که همگان او را با آثار جسورانهاش میشناسند، در پی همهگیری ویروس کرونا از خانوادهی خود دور ماند و به طور ناگهانی پدر خود را به دلیل نارسایی کلیوی از دست داد.
این نویسنده در کتاب در غم فقدان پدرم با مرکزیت قرار دادن فقدان پدرش به مسئلهی مرگ عزیزان و اندوه نبود آنها میپردازد و معضل خود را در یادداشتهایی گسترش میدهد و در سی بخش مختلف از این درد میگوید.
کتاب در غم فقدان پدرم (Notes on Grief) اثریست که خشم و تنهایی را فریاد میزند و از بیرحمیهای زندگی میگوید و احساسات و عواطف میلیونها انسان را با خود همراه میکند.
نکوداشتهای کتاب در غم فقدان پدرم:
- The New York Times Book Review
این کار صمیمی التماس میکند، عواطف ما را تکان میدهد و غم و اندوه را ملموستر مینماید. یادداشتهای مربوط به غم و اندوه مسیری را که در طول عزاداری طی میکنیم به تصویر میکشد. در این کتاب راهنمایی ما آدیشیست که به ما یاد میدهد خود را جمع و جور کنیم و به زندگی ادامه دهیم.
- NPR. org
– کتاب باعث میشود به تجربهی مرگ و عزاداری احترام بیشتری بگذارید. آدیشی بسیار شاعرانه و با نثری خیالانگیز که نشان دهندهی شکستگی عزیزان است، روایتی از عزاداری و عشق ارائه میدهد.
- The Washington Post
– ظریف و بیرحمانه صریح! کتاب در غم فقدان پدرم برای هر کسی که احساس غم و اندوه کرده است، کاملاً شخصی بسیار خیره کننده و قابل درک است.
در باره چیماماندا انگوزی آدیشی نویسنده کتاب
این نویسندهی زن نیجریهای که بیشتر به خاطر نوشتن رمان مشهور و پرفروش نیمه یک خورشید زرد شناخته میشود، در سال 1977 به دنیا آمد.
آدیشی در بیشتر نوشتههای خود تلاش میکند ایام کودکیاش در نیجریه و همچنین جایگاه نژاد را به نمایش بگذارد. او در سال 2007 توانست با اولین رمانش برندهی جایزه اورنج بشود و همین موضوع به شهرت او کمک بسیاری کرد.
آدیشی در سراسر دنیا به عنوان نویسندهای شجاع شناخته میشود چرا که همواره در آثار خود به مساولی مانند تبعیض نژادی و تبعیض جنسیتی میپردازد.
از میان آثار او میتوان به مواردی مانند ما همه باید فمینیست باشیم، کتاب پانزده پیشنهاد جذاب برای زندگی بهتر خانمها، یک تجربهی خصوصی، کتاب تاریخنگار لجباز و… اشاره کرد.
این نویسندهی پرافتخار تاکنون جوایز بسیاری کسب کرده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره شده است:
- – برندهی جایزهی نویسندگان کشورهای مشترکالمنافع
- – برنده جایزهی هورستون/رایت
- – نامزد برندهی کتاب بینالمللی از سوی منتقدان
- – برندهی جایزهی بینالمللی از نگاه منتقدان
- – برندهی جایزهی نقدی مک آرتور
و…
از متن کتاب در غم فقدان پدرم :
اُکِ برایم تعریف میکند که آن شب ساعت مچی بابایی را از دستش درآورده و در جیب خود گذاشته است. عکسی هم از آن برایم میفرستد. صفحۀ ساعت آبی و خود ساعت نقرهای است. کِنه چند سال پیش آن را برایش خریده بود.
آن روز پدر تا ساعت را گرفت به دست کرد و این باعث شگفتی ما شد، چراکه بارها شده بود که ما برایش چیزهایی میخریدیم که هیچوقت استفاده نمیکرد، چون طبق گفتۀ خودش مثلاً پیراهنی که از سال 1970 داشت یا کفشهایی که در سال 1985 خریده بود هنوز کاملاً سالم و عالی بودند.
هر روز به عکس ساعت نگاه میکنم؛ گویی زائری هستم و به یک شیء مقدس نظر میافکنم. در خاطرم تصویر مچ دست پدرم مجسم میشود و نگاهش که بر صفحۀ آن مینشست.
این حالت که صورت پدر در حال بررسی زمان، بر ساعت مچیاش باشد، نخستین تصویری است که از این مرد وقتشناس در ذهن مجسم میگردد. برای او وقتشناس بودن یک ضرورت اخلاقی محسوب میشد.
یکی از تصویرهای ما از کودکی، صبحِ یکشنبههایی بود که پدر یک ساعت پیش از همه آمادۀ رفتن به کلیسا منتظرمان میایستاد و پایین پلهها قدم میزد تا به خود بجنبیم و زودتر حاضر شویم.
در آن سالها انگار او از ما فاصله داشت و مادر بود که گرمابخش نیازهای عاطفیمان میشد. مادر در دسترس بود و پدر در اتاق کارش مشغول نوشتن آمار و بلندبلند فکر کردن و با خود حرفزدن. در آن دوران افتخارِ من به او خیلی مبهم و کمرنگ بود.