ابراهیم گلستان را شاید بتوان جنجالیترین نویسنده و روشنفکر ایران در دهههای اخیر دانست. از مجادلات قلمی صریح و بیپروایش با نویسندهها و شاعران گرفته تا لحن غرورآمیز و به تعبیر برخی از منتقدانش، متکبرانه وی درسالهای گذشته، دشمنان زیادی برایش به وجود آورده است.به اینها اضافه کنید رابطهی غیر غیر عرفی و غیر اخلاقیاش با فروغ فرخزاد که رگهای گردن افراد را متورم کرده بود!
بسیاری وی را بیهنر و بیاستعداد میدانستند که صرفا با رانت قدرت، توانسته استودیویی و اابزارهایی برای خود دست و پا کند. اما سوال اینجاست که میتوان مثل جلال آل احمد، وی را «گلستان نفتی» خواند و چشم به مستندها، خشت و آیینه، داستانها و سبک داستانگوییاش و نثر شسته و رفته و خوش ترکیب وی بست و هنرش را به مسائل شخصیش گره زد؟
ابراهیم گلستان را شاید بتوان جنجالیترین نویسنده و روشنفکر ایران در دهههای اخیر دانست که نامش با فروغ فرخزاد اجین شده است
از مجادلات قلمی صریح و بیپروایش با نویسندهها و شاعران گرفته تا لحن غرورآمیز و به تعبیر برخی از منتقدانش، متکبرانه وی درسالهای گذشته، دشمنان زیادی برایش به وجود آورده است.
به اینها اضافه کنید رابطهی غیر غیر عرفی و غیر اخلاقیاش با فروغ فرخزاد که رگهای گردن افراد را متورم کرده بود!
بسیاری وی را بیهنر و بیاستعداد میدانستند که صرفا با رانت قدرت، توانسته استودیویی و اابزارهایی برای خود دست و پا کند.
اما سوال اینجاست که میتوان مثل جلال آل احمد، وی را «گلستان نفتی» خواند و چشم به مستندها، خشت و آیینه، داستانها و سبک داستانگوییاش و نثر شسته و رفته و خوش ترکیب وی بست و هنرش را به مسائل شخصیش گره زد؟
در این نوشته، خلاصهوار نقاط پررنگ زندگی ابراهیم گلستان را به هم متصل میکنیم تا تصویری واقعی از او به دست بدهیم.
زندگی و آثار ابراهیم گلستان
نامش “سید ابراهیم تقوی شیرازی” است و او را با نام “سیدابراهیم گلستان” میشناسیم.
زاده 21 مهر سال 1301 و از اهالی شیراز. کلاکت، دوربین، قلم و کتاب، ابزار کارش است و پیشهاش کارگردانی، مترجمی، داستاننویسی، عکاسی و روزنامهنگاری است.
روزنامهنگاری از همان ابتدا در وجودش نهادینه شد؛ بدین سبب که پدرش، “سید محمدتقی تقوی شیرازی” نیز روزنامهنگاری صاحب اسم در شیراز بود.
وی همچنین صاحب “روزنامه گلستان“، روزنامهای در عصر قاجار نیز محسوب میشد.
ابراهیم گلستان نوه آیت الله “سید محمد شریف تقوی شیرازی” است و پدربزرگ و عمویی مجتهد داشته است.
ابراهیم گلستان تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان “شاهپور”، واقع در شهر شیراز به سرآنجام رساند و سپس در سال 1320، به منظور تحصیل در رشته حقوق عازم تهران شد.
او در همان سال وارد دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران شده و در دوران تحصیل به عضویت حزب توده درآمد. این عضویت سبب شد تا گلستان آن قدر غرق سیاست شود که تحصیل را نیمهکاره رها کرده و به دنبال آرمانهای سیاسی-اجتماعیاش بشتابد.
وی در 21 سالگی و پس از عزیمت به تهران، با دختر عموی خود، “سیده مریم فخر اعظم تقوی شیرازی” معروف به “فخری گلستان” ازدواج کرد. فخری گلستان سفالگر، مترجم و فعال حقوق کودکان بود. هنگام ازدواج وی 17 سال داشت.
حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای “لیلی گلستان” و “کاوه گلستان” است.
“کاوه گلستان” عکاس خبری و فیلمبردار و مستندسازی مطرح بود که در 13 فروردین سال 82، طی یک سانحه در خط مقدم جنگ آمریکا علیه عراق در سلیمانیه چشم از جهان فرو بست.
“لیلی گلستان” نیز مترجم و نگارخانهدار است که جزء اعضای کانون نویسندگان ایران نیز شمرده میشود.
از جمله افتخارات وی میتوانیم به کسب “جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه” نیز اشاره کنیم.
مانی حقیقی، کارگردان مطرح ایرانی، فرزند لیلی گلستان و نوه ابراهیم گلستان است.
ابراهیم گلستان بعد از انقلاب، به انگلستان مهاجرت کرد و از سال 57 تاکنون در “ساسکس” واقع در انگلیس زندگی میکند.
دخترش در رابطه با مهاجرت پدر میگوید:
«پدرم با رفتنش حتی زمینه حمایت از نسل بعد را هم از بین برد و این گلهمندی من است نسبت به او و خیلیها دیگر که رفتند.
اگر مملکت خود را دوست دارید باید بمانید و زحمت بکشید و سازندگی کنید. باید بسازید و تولید کنید و کمک کنید که بسازند.
این که بروید و بنشینید در خانههای آن طرف دنیا و غر بزنید و حرص بخورید که نشد زندگی».
آثار ابراهیم گلستان
۱۹۴۸ – آذر، ماه آخر پاییز (۷ داستان)
۱۹۵۵ – شکار سایه (۴ داستان)
۱۹۶۷ – جوی و دیوار و تشنه (۱۰ داستان)
۱۹۷۴ – اسرار گنج درهٔ جنّی
۱۹۷۵ – مد و مه (۳ داستان)
۱۹۹۵ – خروس (۱ داستان بلند)
نامه به سیمین به همت عباس میلانی
مختار در روزگار
برخوردها در زمانه برخورد
کشتیشکستهها (۵ داستان)
زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر، نوشتهٔ ارنست همینگوی
هاکلبری فین، نوشتهٔ مارک توین
دون ژوان در جهنم، نمایشنامه، اثر جورج برنارد شاو)
۱۳۳۶ – از قطره تا دریا
۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱ – چشماندازها (آتش، آب و گرما،…)
۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰ – یک آتش
۱۳۴۰ – خراب آباد [ما آدمیم]
۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ – موج و مرجان و خارا
۱۳۴۲ – تپههای مارلیک
۱۳۴۴ – خرمن و بذر
۱۳۴۴ – گنجینههای گوهر
۱۳۴۱ – دریا (بلند داستانی، ناتمام)
۱۳۴۱ – فیلم کوتاه خواستگاری
۱۳۴۴ – خشت و آینه
۱۳۵۳ – اسرار گنج درهٔ جنّی
مروری بر آثار و فعالیت های ابراهیم گلستان:
گلستان از سال 1323، به عنوان عکاس روزنامه “رهبر” و “مردم”، روزنامههایی وابسته به حزب توده، فعالیت میکرد و به مدت یک سال تحت عنوان مسئول حزب توده در مازندران شرقی مشغول به کار بود و در شهر شاهی اقامت داشت.
در سال 1326، گلستان مخالفت خود را با ایجاد انشعاب در حزب اعلام داشت و به فعالیتهای حزبی خود پایان داد؛ او مدعی بود که از کجرفتاریهای اخلاقی اعضا، روابط ناسالم، باندبازیها و منفعت طلبیها بیزار است و نمیتواند این خصائص را تاب بیاورد.
بعد از این دوران، گرچه دیگر گلستان را نمیشد عضوی از حزب توده به حساب آورد، اما این حزب دوستان نزدیکی همچون “اپریم اسحاق” و “نورالدین کیانوری” را برایش به ارمغان آورد. “اپریم اسحاق” از کادرهای برجسته حزب توده و “نورالدین کیانوری” دبیر اول دفتر مرکزی حزب توده ایران بوده است
آذر، ماه آخر پائیز
اولین داستان کوتاه ابراهیم گلستان در سال 1326 و با نام “به دزدی رفتهها” در مجلهای به چاپ رسید و دو سال بعد، در 1328، این داستان در قالب یک مجموعه تحت عنوان “آذر، ماه آخر پائیز” منتشر شد.
شخصیت اصلی داستان “آذر، ماه آخر پائیز” ،خدمتکاری به نام زینب است که به یکی از دو کارگری که برای تعمیر سقف شیروانی آمدهاند، مظنون و مشکوک است و میپندارد یکی از آنان نیتی شوم را مبنی بر دزدی یا آسیب رساندن به کسی در سر میپروراند.
زینب همچنین به کلفت همسایه، سکینه، و وجود رابطهای میان او و کارگران مظنون است و این ظن توام شده با حسادت و کینه. حسادتی که به نوجوانی زینب بازمیگردد، زمانیکه از سوی پسر اربابش مورد تجاوز قرار گرفت.
داستان “آذر، ماه آخر پائیز” را میتوان پیوندی میان سه داستان جزئیتر دانست؛ داستان سکینه، داستان بانوی خانه و داستان زینب که به یکدیگر میتابند و پیوستگیشان، داستان نهایی را شکل میبخشد.
هر سه این زنان، فقدان چیزی را تجربه میکنند و “به دزدی رفتهها” روایت جریان این فقدان است. از زینب در گذشته چیزی دزدیده شده، بانوی خانه در زمان حال، خطر دزدیده شدن چیزی را متوجه خود میداند و سکینه در آینده فقدان حاصل از دزدیده شدن یک چیز را تجربه خواهد کرد.
حذف فاعل، استفاده مناسب از عنصر سکوت، توصیفاتی که قوتبخش دریافت خواننده از معنای متناند، شیوه روایی متفاوت و وهم سیال در داستان از نقاط قوت کتاب محسوب میشوند.
مترجمی برای دیلن تامس
مقصد دوم شغلی ابراهیم گلستان، آبادان بود. وی پس از جدایی از حزب توده، به منظور کار در اداره انتشارات شرکت نفت ایران و انگلستان، راهی آبادان شد و همآنجا سکنی گزید.
در سال 1951 میلادی، مصادف با 1330 شمسی، “دیلن تامس”، شاعر و نویسنده اهل ولز به منظور تهیه مطالب تبلیغاتی برای شرکت نفت به آبادان سفر میکند و این سفر، نخستین تجربه حرفهای گلستان در ترجمه را رقم میزند؛ گلستان به عنوان مترجم تامس در آن دوران مشغول به کار بوده است.
کار در انتشارات شرکت نفت
دوران کاری گلستان در اداره انتشارات شرکت نفت برایش پربار و سرشار از تجربه بود؛ او در این مدت چندین رمان را ترجمه و مدتی دبیر نشریه روزانه «اخبار هفته» با تیراژ 25 هزار نسخه نیز بود.
گلستان سابقه کار در مجله “دیلی نیوز Daily news” را نیز دارد.
ابراهیم گلستان از سال 1326 تا 1333 در اداره انتشارات شرکت نفت مشغول به کار بود. پس از تاسیس دفتر کنسرسیوم بینالمللی نفت ایران، او بخشی از فعالیتهای تبلیغاتی و کارهای مربوط به روابط عمومی را عهده دار میشود و به تولید کتابچههای تبلیغاتی میپردازد.
تاسیس استودیو گلستان
ابراهیم گلستان در سال 1336 استودیوی سینمایی خود را با نام «استودیو گلستان» تاسیس میکند و فعالیت فیلمسازی را به طور جدی پیگیر میشود.
او از سال 1336 تا 1341 مشغول به ساخت مجموعه فیلم مستندی با نام “چشماندازها” بود که پروژه به نام و برای کنسرسیوم نفت ساخته شد.
فیلم مستند یک آتش
یک آتش” نام نخستین بخش این مجموعه است که موضوعش مهار چاههای نفت در حال سوختن را شامل میشود.
“یک آتش” در سال 1340، برنده جایزه “مرکور طلایی بخش فیلمهای مستند جشنواره فیلم ونیز” و “شیر سنمارکو” شد و این جایزه را نخستین جایزه جهانی برای کارگردانی ایرانیتبار میدانند.
فیلمبرداری این فیلم افتخارآفرین در سال 1337 توسط “شاهرخ گلستان”، مدیر فیلمبرداری، عکاس، خبرنگار و منتقد هنری آغاز شد. تدوین آن نیز بر عهده “فروغ فرخزاد” بود.
“موج و مرجان و خارا” و “آب و گرما” دیگر بخشهای مجموعه فیلم “چشماندازها” میباشند.
گلستان به دلیل فعالیتهایش برای شرکت نفت از جانب روشنفکران وقت مورد سرزنش واقع شد و حتی بعضی به تمسخر وی را “گلستان نفتی” مورد خطاب قرار میدادند.
“جلال آل احمد” نیز ساخت فیلم “موج و مرجان و خارا” را نمونهای از رفتار روشنفکران واداده اعلام کرد و شماتتش نصیب ابراهیم گلستان شد.
تهیه مستند خانه سیاه است به کارگردانی فروغ فرخزاد
گلستان حرفه کارگردانی را به طور جدی دنبال میکرد. او در سال 1341، تهیه کنندگی مستندی را به کارگردانی “فروغ فرخزاد” و با نام “خانه سیاه است” آغاز کرد.
این فیلم مستند در پی دیدار فروغ فرخزاد از “آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز” در پاییز سال 1341 ساخته شد.
در همان سال “خانه سیاه است” جایزه بهترین فیلم مستند را در فستیوال فیلم آلمان غربی کسب کرد و برای اولین بار در کانون فیلم ایران با حضور تهیه کننده و کارگردان به نمایش درآمد.
نسخه ترمیم شده فیلم نیز در 76 امین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز به نمایش درآمد.
روزنامه “گاردین” برای توصیف فیلم “خانه سیاه است” از واژههای کلاسیک و شاعرانه استفاده میکند و “جاناتان رزنبام”، منتقد فیلم و روزنامه نگار آمریکایی، این فیلم را بزرگترین فیلم سینمای ایران قلمداد میکند.
سایت ” ایندیوایر” این فیلم را جز بهترین آثار سینمایی به کارگردانی زنان در جهان برگزیده است و نام “فروغ فرخزاد” در این لیست در کنار بزرگانی همچون “کیمبرلی پیرس”، “سوفیا کوپولو”، “اگنیسکا هلند”، “شرلی کلارک” و … به چشم میخورد.
این فیلم مستند 20 دقیقهای، روایتی است از انزوا و تنهایی انسان که از درون، آدمی را در خود حل و از جهان بیرون جدا میکند؛ فیلم، گویی اقتباسی است از رمآنهای کافکا و فضای فکریاش؛ اما مرزهای اقتباس را نیز درنوردیده و واقعیتی تلخ را به تصویر میکشد، واقعیت زوال.
در ابتدای این مستند میشنویم:
«دنیا زشتی کم ندارد. زشتیهای دنیا بیشتر بود اگر آدمی به آنها دیده بسته بود. اما آدمی چارهساز است.
بر این پرده اکنون نقشی از زشتی، دیدی از یک درد خواهد آمد که دیده بر آن بستن دور از مروت آدمی است.
این زشتی را چاره ساختن، به درمان این درد یاری گرفتن و به گرفتاران آن یاری دادن مایهی ساختن این فیلم و امید سازندگان آن بوده است.»
فیلم خشت و ایینه
خشت و آینه” نام یکی دیگر از فیلمهای ساختۀ ابراهیم گلستان است.
این فیلم 131 دقیقهای در سال 1343 ساخته و در 22 دی 1344 در سینما “رادیوسیتی” اکران شد.
“خشت و آینه” همچو دیگر آثار گلستان، درون مایۀ اجتماعی دارد و اوضاع جامعه را زیر ذرهبین میبرد.
داستان فیلم از آنجا آغاز میشود که هاشم، یک راننده تاکسی، درمییابد یکی از مسافرانش که زنی چادری بوده، نوزادش را در ماشین جا گذاشته است.
هاشم برای پیدا کردن زن میکوشد اما اثری از او نیست و در ادامه فیلم، مخاطب با تصمیمات هاشم و تاجی، دوست دخترش، همراه میشود و درگیر فراز و فرودهای عاطفی آنان و اتخاذ تصمیماتی سخت میشود.
بسیاری بر این باورند که این فیلم جریانی را در فیلمسازی معاصر به وجود آورد و حتی تاثیراتی را بر بزرگترین کارگردانان مانند “بهمن فرمان آرا” برجای گذاشت.
“احمدرضا احمدی”، شاعر و نمایشنامهنویس و نقاش ایرانی گفته است:
«نکته بدیع آن است که سیاسیترین فیلمهای سینمای ایران -چه مستند و چه داستانی- را گلستان ساخته است.
گلستان درباره کودکی که در فیلم خشت و آینه در تاکسی جا ماند، میگفت: او مسیح کوچکی بود که از آسمان برای نجات آمده بود. ولی رانندهی تاکسی قدر او را نمیداند و از این هدیه فرار میکند. آیا این هدیه شباهت به فرصتهایی ندارد که در صد سال اخیر نصیب مردم شد و قدر آنها را ندانستند؟
منتقدان ما درک نکردند که پشت پردهی فیلم خشت و آینه چه حقیقت تلخی نهفته است. آنها فقط روی پرده و ظاهر را دیدند.»
نسخه مرمت شدۀ “خشت و آینه”، در سال 2018 و در هفتاد و پنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز به نمایش درآمد.
فیلم و کتاب اسرار گنج دره جنی
یکی دیگر از فیلمهای سیاسی ابراهیم گلستان که بعدها کتابی هم بر اساس آن نوشت، “اسرار گنج دره جنی” نام دارد.
در این فیلم گلستان نقد مشخصی را نسبت به روند مدرنیزه شدن افکار شاه، جشنهای دوهزار و پانصد ساله و قراردادهای خارجی ارائه میدهد که برای تعدیل فضای سیاسی آن، چاشنی کمدی را به فیلمنامه افزوده است.
این فیلم دوهفته پس از اکران از پرده پایین آمد و دیگر هم دیده نشد.
داستان فیلم، داستان کشاورزی به نام علی است که زندگیاش پس از پیدا کردن گنج به کلی متحول شده و سرآخر هم نابود میشود.
“احمدرضا احمدی” معتقد است که ابراهیم گلستان در این فیلم انقلاب 57 را پیش بینی کرده است.
گلستان پس از ساخت این فیلم توسط ساواک دستگیر شده و پس از 5-4 روز آزاد میشود.
فیلم گنجینههای هنر
گنجینههای هنر”، فیلمی دربارۀ جواهرات سلطنتی و “تپههای مارلیک”، مستندی در باب یافتههای باستان شناسی در منطقه مارلیک و ارزش و اهمیت هنر، از دیگر ساختههای مهم ابراهیم گلستان میباشند.
ابراهیم گلستان دلیل ساخت مستند 15 دقیقهای “تپههای مارلیک” را این طور بیان میکند:
«نخستین بار که در نمایشگاه چیزهای پیدا شده در مارلیک را دیدم نظرم به دو مجسمه کوچک رفت که انگار فریاد میزدند.
این دو خدای مرد و زن باروری بودند. من در مجسمه خدای زن دعوت به زندگی دیدم، و در مجسمه مرد که ظرفی را گرفته بود، دیدم که دارد آب زندگی میریزد. و آفتاب بود که از پشت پرده تالار موزه میآمد تا بچه آهوی مفرغ را با با بوسههای گرم بنوازد. مرگ آنجا نبود.
سی قرن دفن از اعتبار افتاده بود. و پیش از تهنیت آفتاب، آهو هنوز لبخند آشنا میزد. اینها بود علت برای اینکه فیلم بسازم».
گلستان در رابطه با فروغ فرخزاد
یکی دیگر از حواشی جنجالی زندگی ابراهیم گلستان، رابطهاش با فروغ فرخزاد، یکی از مهمترین شاعران معاصر زن است.
برخی با آتش خشم، برخی با عینک بدگمانی، برخی با فحاشی، برخی مبتنی بر اخلاقیات، برخی با گذشت و مدارا، برخی با کنارهگیری از حکم دادن و قضاوت، برخی منفعلانه و برخی هم متعصبانه، این رابطه را تحلیل و نقد میکنند. واقعیت چه بود؟ کسی داستان دقیق را نمیداند. آنچه میدانیم چیست؟
دانستههای ما میگوید فروغ فرخزاد هنگام آشنایی با ابراهیم گلستان، زنی مطلقه اما سرشار از هوش و ذکاوت و روحیه شاعرانه بوده که تجربیات تلخ زندگانیاش او را به افسردگی کشانده است.
او در زمان آشنایی با گلستان، 24 ساله و 13 سال کوچکتر از وی بود. حمایتهای گلستان از فروغ سبب شد تا برای تجلی استعدادهایش، راهی نوین بیابد و خویشتن را جدیتر از گذشته دریابد.
رابطه فروغ فرخزاد و گلستان زمینهساز خلق بسیاری از آثار هنری شد اما مهر و عاطفهای بی منت نیز در قلب این دو کاشت.
میگویند فروغ تاثیرى عمیق را بر قلب و روح گلستان برجای گذاشت؛ آن قدر عمیق که لیلی گلستان میگوید پدرم برای مرگ فروغ گریست اما برای مرگ کاوه نه.
صحنه بازسازی شده مرگ فروغ فرخزاد(آزاده اخلاقی)
نامههای عاشقانه منتشر شده از فروغ فرخزاد که خطاب به گلستان نوشته شدهاند، جنجالی دیگر را در زندگی خانواده گلستان به پا کرد. “پوران فرخزاد”، خواهر بزرگتر فروغ دربارۀ احساس خواهرش به ابراهیم گلستان میگوید:
«گمانم با معرفی مهدی اخوان ثالث بود که فروغ در “گلستان فیلم” مشغول به کار شد.
یک روز فروغ با التهاب و هیجان خاصی به من گفت: با مردی آشنا شدم که خیلی جالب است. اثر فوقالعادهای روی من گذاشته.
محکم و با نفوذ است. بسیار جدی است. اصلاً غیر از مردهایی که تا حال شناخته بودم. برای اولین باری است که از کسی احساس ترس میکنم. از او حساب میبرم.
او خیلی محکم است؛ و این مرد که بعدها شناختم کسی نبود غیر از ابراهیم گلستان. وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرامتر، تودارتر و ساکتتر میشد.
فروغ فرخزاد با همهی قلبش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ، گویی جز گلستان هیچچیز وجود نداشت. این عشق فروغ را از سرگردانیها نجات داده بود. بسیار آرام و ساکت شده بود.»
سبک نوشتار و فیلم سازی گلستان
ابراهیم گلستان در نوشتار، سبک ویژه خود را دنبال میکند که به باور بسیاری این سبک برگرفته از “ارنست همینگوی” است.
گلستان در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی نقش مهمی را ایفا کرده است اما خودش هرگونه تاثیرپذیری از نویسندهای دیگر را منکر میشود.
مجموعه داستانهای مرتبط به هم از دیگر نکات مهم سبک نگارش ابراهیم گلستان است که در ایران پیش از او سابقه چشمگیری را نداشته اما در غرب تاریخچهای قابل توجه را در بر میگیرد.
در این سبک، داستانها بر اساس درونمایه مشابه خود به یکدیگر مرتبط میشوند و گلستان را آغازگر نوشتن جدی به این سبک در ادبیات ایران میدانند.
علاوه بر “آذر، ماه آخر پاییز”، “شکار سایه”، “جوی و دیوار و تشنه”، “مد و مه” و “در گذار روزگار” جز مجموعه داستانهای منتشر شده توسط ابراهیم گلستان بشمار میروند.
این کتابها به ترتیب در سالهای 1334، 1346، 1348 و 1395 منتشر شدند. گلستان سه داستان بلند نیز نوشته است که اسمهایشان از این قرار است: “اسرار گنج درّه جنّی”، “خروس” و “از روزگار رفته حکایت”.
ابراهیم گلستان در کارنامه کاری خود ترجمۀ آثاری مهم از نویسندگان مطرح جهانی مثل “همینگوی”، “فلوبر”، “تواین”، “جرج برنارد شاو” و … را نیز دارد.
“ابراهیم گلستان” یکی از بزرگان ادب معاصر و سینمای ایران است که آثارش تاثیری به سزا را در جریانهای هنری و فکری این اقلیم برجای گذاشتهاند و نام گلستان را در میان مشاهیر پارسی زبان، درخشاندهاند.