در کتاب زمین آدمها ، آنتوان دو سنت اگزوپری خالق شازده کوچولو تجربیات و خاطرات دوران پرواز خود را بازگو کرده و عظمت، خطر و انزوای پرواز را به تصویر میکشد.
در کتاب زمین آدمها ، آنتوان دو سنت اگزوپری خالق شازده کوچولو تجربیات و خاطرات دوران پرواز خود را بازگو کرده و هیجان ،عظمت و خطر پرواز را به تصویر میکشد.
درباره کتاب زمین آدمها:
اگزوپری که مدتی در یک شرکت پستی هوایی به عنوان خلبان فعالیت میکرد در این کتاب از مجموعه اتفاقات هیجان انگیز در زندگی خود و مسائل پیش آمده در سفرهایش و از پرواز بر بلندای کوههای آند و صحرای آفریقا را به تصویر کشیده است
زمین آدمها (Wind, Sand and Stars)، از مفاهیمی چون رفاقت، مرگ، رشادت، و وفاداری میان همکاران میگوید.
او همچنین انسانیت و تفکر درباره مفاهیم هستی را نقطه عطف زندگی انسان میداند.
آنتوان دو سنت اگزوپری در این اثر از نوع بینش خود نسبت به جهان پرده برمیدارد و ثابت میکند که از دیدگاه او، چه مسئلهای موجب ارزشمند شدن زندگی میشود. او همچنین از سانحهای تعریف میکند که طی آن، با مرگ فاصله چندانی نداشته است اما سرانجام به شکلی باورنکردنی به زندگی بازمیگردد.
این کتاب که با ذوقی شاعرانه، نثری حرفهای و منطبق با مفهوم نوشته شده است، یک اثر ستودنی به شمار میرود و به خوبی توانسته درباره حقیقت جهان و معنایی که در آن وجود دارد، صحبت کند.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار: اگزوپرى، یک دور تمام
فصل نخست: خط هوایى
فصل دوم: رفقا
فصل سوم: هواپیما
فصل چهارم: هواپیما و زمین
فصل پنجم: آبادى
فصل ششم: در بیابان
فصل هفتم: در دل صحرا
فصل هشتم: آدمها
جوایز و افتخارات کتاب زمین آدمها:
– برنده جایزه بزرگ داستان از آکادمی فرانسه در سال 1939
– برنده جایزه کتاب ملی ایالات متحده برای آثار غیرداستانی در سال 1939
با آنتوان دو سنت اگزوپری بیشتر آشنا شویم:
او نویسنده و خلبان فرانسوی بود که در سال 1900 میلادی متولد شد و در 44 سالگی پس از پرواز بر فراز دریای مدیترانه، دیگر هرگز دیده نشد.
ابتدا این طور تصور میشد که آنتوان دو سنت اگزوپری (Antoine de Saint-Exupéry) هدف حمله آلمانها قرار گرفته است اما سالها بعد و با پیدا شدن لاشه هواپیمای وی مشخص شد که این سقوط ناشی از نقص فنی بوده است.
همچنین بیشتر ما اگزوپری را با کتاب شازده کوچولو میشناسیم؛ کتابی که در لیست پرخوانندهترین آثار جهان، رتبه سوم را دارد. اما از جمله آثار دیگر او میتوان به «خلبان جنگ»، «دژ»، «پیک جنوب» و «پرواز شبانه و نامه به یک گروگان» اشاره کرد.
از متن کتاب زمین آدمها :
موقعى که از دفتر کار رئیس شرکت بیرون آمدم، احساس غرور کودکانهاى داشتم. سحرگاه فردا من هم به نوبهى خود مىشدم مسئول حمل محمولههاى پستى براى افریقا.
اما در عین حال احساس حقارت زیادى هم مىکردم. فکر مىکردم براى انجام این مأموریت آمادگى کامل ندارم. اسپانیا پناهگاههاى چندانى نداشت؛ مىترسیدم در صورت پیدا کردن نقص فنى تهدیدآمیزى، جایى براى فرود آمدن و کمک طلبیدن پیدا نکنم.
روى این نقشههاى مبهم و پیچیده خم شده بودم، بىآن که آنچه را لازم داشتم روى آنها پیدا کنم.
بنابراین با قلبى سرشار از آمیزهاى از غرور و کمرویى، شب پیش از اولین پرواز را در خانهى دوستم «گیومه» گذراندم. گیومه پیش از من این راهها را پیموده بود و با ریزهکارىهایى که کلید راههاى هوایى اسپانیا به شمار مىآمدند، به خوبى آشنایى داشت.
پس باید از او درس مىگرفتم. موقعى که وارد خانهاش شدم لبخندى زد و گفت: خبر را شنیدم. راضى هستى؟
بعد رفت به طرف گنجه و با دو لیوان نوشیدنى پیش من آمد. هنوز لبخند به لب داشت: به سلامتى این مسئولیت مىنوشیم. خواهى دید، همه چیز به خوبى و خوشى خواهد گذشت.
او مانند چراغى که گرما و روشنایى مىپراکند، اعتماد به نفس در آدم ایجاد مىکرد. چند سال جلوتر، در آن شب کذایى که ته پیراهن، دست به سینه زیر چراغ نشسته بود و لبخندى بسیار خیرخواهانه به لب داشت، خیلى ساده به من گفت:
«توفان، مه و برف گهگاه مزاحمت خواهد شد. در آن موقع به کسانى فکر کن که پیش از تو با همهى این چیزها رودررو شدهاند و خیلى ساده به خودت بگو: «اگر دیگران از این بحرانها موفق بیرون آمدهاند، پس باز هم مىتوان از آنها جان سالم به در برد.»