پنجشنبه, ۹ فروردین ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | 2024-03-28
کد خبر: 4768 |
تاریخ انتشار : 02 مرداد 1401 - 18:31 | ارسال توسط :
779 بازدید
0
9
ارسال به دوستان
پ

کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد اثری بی‌نقص و بی‌نظیر به شمار می‌رود که در آن عطیه سادات حجتی ناب‌ترین لحظات عاشقانه خود را با محبوب ازلی‌اش با استفاده از متونی احساسی و شورانگیز، ترسیم و توصیف نموده است.

معرفی و دانلود کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد نوشته عطیه سادات حجتی

معرفی کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد

کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد اثری بی‌نقص و بی‌نظیر به شمار می‌رود که در آن عطیه سادات حجتی ناب‌ترین لحظات عاشقانه خود را با محبوب ازلی‌اش با استفاده از متونی احساسی و شورانگیز، ترسیم و توصیف نموده است.

درباره کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد:

در میان کارهای منتشر شده از عطیه سادات حجتی، این کتاب از چند نظر دارای اهمیت بیشتری است.

نخست اینکه به خوبی شطحیات عارفانه و آثار و متون ادبی فارسی را یادآور می‌شود. نوشته‌های این کتاب مملو از احساسات و هیجانات نویسنده‌ای است که تمام تلاش خود را می‌کند به این نوع قالب نویسندگی در اثرش بپردازد و در یک قالب روایی با شما صحبت کند. حجتی زیاده‌گو نیست.

او کوتاه، نغز، دل انگیز و احساسی می‌نویسد.

این اثر متنی قابل اعتنا است چرا که نویسنده با احساساتی آکنده از نجابت زنانه درباره احوال شیرین دلداگی‌اش می‌نویسد.

فصل‌های کتاب کوتاه است و به نوعی با هم ارتباط معنایی دارند و روایتی است از شوریدگی و دلباختگی که زمان و مکان نمی‌شناسد و در هر لحظه‌ای جاری‌ست.

کتاب با توصیف محبوب زمینی آغاز می‌شود و سراسر رو به اوج می‌گذارد.

مقام و دوست داشته شدن محبوب منزلتی فرا زمینی می‌یابد و او را به جای انسان در قامتی الهی و فرا زمینی می‌بیند. نویسنده از نشانه‌های انسانی و طبیعی برای توصیف محبوبش بهره می‌جوید و شوریده حالی‌اش را به دور از مبالغه توصیف می‌کند.

کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به کسانی که از خواندن متون ادبی عاشقانه لذت می‌برند، پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب لیلی شناسنامه نمی‌خواهد می‌خوانیم:

مگر می‌شود شبی را دور از تو صبح کرد و به یادت نبود…

مگر دل آدم از سنگ است که یاد مهربانی تو بیفتد و آب نشود…

من که گمان نمی‌کنم…

کدام یکی از این عطرهای بازاری می‌خواهند جای عطر چادر نماز تو را بگیرند…

کدامشان می‌خواهند مثل موهای خیس تو مستم کنند…

قامت ببند و نمازت را با آرامش شب‌های مناجات بخوان…

با آن لحن عاشقانه و کشدار… که صدایت از اتاق بیرون بیاید و در گوشم بپیچد و دلم پر بکشد…

دلم پر بکشد که مثل قدیم بیایم و منتظر بمانم که سلام نماز را بدهی و فی الفور خودم را رها کنم در آغوشت…

وای که چقدر دوری از چشم‌های بی‌نظیرت طاقتم را طاق می‌کند…

چقدر زندگی دور از تو کند می‌گذرد…

دلم می‌خواهد فاصله‌ام با تو آنقدر کم باشد که برای صدا کردن نامت…

محتاج اختراعات گراهام بل و اهل و عیالش نباشم…

دلم می‌خواهد آنقدر نزدیک باشی که نمک غذاهایم را تو بچشی و خیالم را راحت کنی که شور نشده…

من چطور این همه مهربانی تو را بگذارم و بیایم خانوم خانه‌ی خودم باشم…

دلم می‌خواهد دختر بچه‌ی سه ساله‌ی تو بمانم و حواست باشد که وقتی در بغل امنت آرام گرفته‌ام…

چکمه‌های کوچکم بین راه از پایم نیفتد…

دلم می‌خواهد همان قدر نزدیکت باشم…

دلم می‌خواهد همان قدر هوایم را داشته باشی… .

داستان صوتی انگار گفته بودی لیلی نویسنده سپیده شاملو

لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط کتاب صوتی سلام صدا در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما