سه شنبه, ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | 2024-04-16
کد خبر: 6603 |
تاریخ انتشار : 18 شهریور 1401 - 9:36 | ارسال توسط :
996 بازدید
0
16
ارسال به دوستان
پ

کتاب صوتی مولوی روایتی دلنشین از زندگی جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به مولاناست که اشعارش به شهرتی جهانی دست یافته‌اند. درباره‌ی کتاب صوتی مولوی نام و شهرت مولانا (Rumi) چنان بزرگ و عظیم است که تصور دوران کودکی او کار آسانی نیست. ارتباط متحول‌کننده‌‌ی او با شمس تبریزی، سرودن اشعاری که امضای شاعر را می‌توان […]

کتاب صوتی مولوی روایتی دلنشین از زندگی جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به مولاناست که اشعارش به شهرتی جهانی دست یافته‌اند.

درباره‌ی کتاب صوتی مولوی

نام و شهرت مولانا (Rumi) چنان بزرگ و عظیم است که تصور دوران کودکی او کار آسانی نیست. ارتباط متحول‌کننده‌‌ی او با شمس تبریزی، سرودن اشعاری که امضای شاعر را می‌توان در هر کلمه یافت و همچنین پرده برداشتن از عمیق‌ترین مفاهیم معنوی ویژگی‌های منحصربه‌فرد مولانا هستند. اما مولانا واقعاً کیست؟ او چگونه توانسته اثری ماندگار مانند مثنوی معنوی را خلق کند؟

کتاب صوتی مولوی نوشته‌ی داریوش عابدی زندگی این شاعر، سخنران و عالم دین را از سال‌های کودکی تا سالخوردگی به تصویر می‌کشد تا مولانا را فراتر از شهرت و القاب متعددش بشناسیم.

جلال‌الدینی که در ابتدای کتاب با او آشنا می‌شوید کودکی هفت‌ساله است. تنها فرزند خانواده و موردعلاقه‌ی اطرافیان، میان هم‌سن‌وسالان خود چندان محبوب نبود. طفلانی که سرگرمی‌شان بازی در کوچه‌ و پریدن بر دیوار خانه‌ی همسایه بود، نمی‌توانستند پسربچه‌ای مانند او را درک کنند که همه چیز را با دیده‌ی کنجکاوی می‌نگریست. از طرفی، مولانای خردسال هم هر روز بیشتر از قبل در دنیای درونی‌اش غرق می‌شد و درهایی جدید از عرفان بر او گشوده می‌شد.

روزگاری که جلال‌الدین در آن پا به دنیا گذاشت، برخلاف لطافت احساساتش، زمانه‌ای ملایم نبود. قحطی، خطر حمله‌ی مغولان، بی‌مهری حاکمان نالایق، مهاجرت و مرگ عزیزان تنها بخشی از دشواری‌هایی هستند که بر پسرک کتاب حاضر تحمیل شد. با این حال خداوند در کنار تمام آشفتگی‌ها به جبران سختی ایام، نعمت خانواده‌ای فرزانه را به جلال‌الدین بخشید. او در سایه‌ی آموزش پدر، محبت دلسوزانه‌ی مادر و خرد مادربزرگ رشد کرد و بالید تا نهایت، بتواند میوه‌ی معرفت را از بلندترین شاخه‌ی حکمت بچیند.

در انتها باید گفت سیر تحول مولانا از کودکی تا سال‌های پایانی زندگی‌اش داستانی شیرین و آموزنده برای نوجوانان است که شنیدن آن می‌تواند تجربه‌ای معنوی را خلق کند. با این حال شیوه‌ی تألیف کتاب صوتی مولوی به شیوه‌ای است که بزرگسالان هم از آن لذت می‌برند و پیشنهاد می‌شود در جمع‌های خانوادگی و همراه با فرزندان خود، گوش جان به قلم شیوای داریوش عابدی بسپارند.

درباره‌ی مجموعه‌ی فرزانگان

هر نسل قادر به مشاهده‌ی افق‌هایی است که گذشتگان قادر به دیدن آن نبوده‌اند و به همین دلیل ذهن نوجوان انباشته از رویاهایی بلندپروازانه است. زمانی که او به دنیای اطراف می‌نگرد نه واقعیت عینی، بلکه چیزی را می‌بیند که می‌تواند وجود داشته باشد. بعد از درک تفاوت بین چیزی که هست و آرزوهایش، او از خود می‌پرسد مدینه‌ی فاضله کجاست؟ دنیایی که آرمان‌های انسانی در آن ارزشمند باشد را در کدام گوشه‌‌ی گیتی می‌توان پیدا کرد؟

نوجوان خلاق و دغدغه‌مند بعد از مطرح کردن این سوالات، خیلی زود درمی‌یابد که چنین جهان ایده‌آلی قابل یافتن نیست و آن را باید «ساخت». در این موقعیت اولین گامی که باید برداشت، آشنایی با افرادی است که در زمانه‌ی خود آغازگر تغییرات بزرگی بوده‌اند. نشر مدرسه نیز به همین دلیل تصمیم به انتشار مجموعه‌ی «فرزانگان» گرفت تا سهمی در پرورش قوای فکری نسل جوان داشته باشد و به ساختن کشوری آباد کمک کند.

هر جلد این سری کتاب آموزنده، زندگی یکی از بزرگان علم و معرفت ایران زمین را در قالب داستان روایت می‌کند، به این امید که پلی باشد میان نوجوانان این قرن و ستاره‌های درخشنده‌ی تاریخ. برخی از بزرگانی که در این مجموعه با آن‌ها آشنا خواهید شد عبارتند از: «کمال‌الدین بهزاد، سهروردی، خوارزمی، ابن رشد، خواجوی کرمانی، جامی، فردوسی، ملاصدرا، ابوریحان بیرونی و خیام نیشابوری.»

با داریوش عابدی بیشتر آشنا شویم

داریوش عابدی نویسنده‌ی اهل مازندران است. کتاب‌های «کارآگاه سرکرده»، «نقشبندان»، «این داستان ادامه دارد»، «بابابزرگ خوب من» و «آن سوی مه» تعدادی از نوشته‌های عابدی هستند که آخرین آن‌ها، توانست در نخستین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب شود. شایان ذکر است که عابدی مسئولیت بخش آفرینش‌های ادبی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان مازندران را نیز بر عهده دارد.

از کتاب صوتی مولوی می‌شنویم

وقتی به نیشابور،‌ غربی‌ترین بخش خراسان رسیدند خبر حمله‌ی مغول به بلخ و کشتار مردم و ویرانی آنجا به گوششان خورد. با آنکه وحشت از حمله‌ی چنگیز، بهاالدین ولد و همراهانش را از توقف در نیشابور باز می‌داشت، ولی مگر می‌شد بدون اقامتی هرچند کوتاه از این شهر عظیم با آن همه عرفا و علمای بزرگش گذشت؟

– زود باشد که این پسر تو آتش به خرمن سوختگان عالم زند.

جلال‌الدین محمد شرمگنانه به شیخ عطار نیشابوری نگاهی کرد. نگاه و چهره‌اش به نظر بسیار آشنا می‌آمد. حس کرد شاید یکی از آن فرشتگانی است که در حیاط خانه همواره در گوشش نجوا می‌کرد و او را به خود می‌خواند. هم‌سن پدر بود اما باریکتر و استخوانی. ریش و لباس سفید نورانی‌اش کرده بود. دستاری سیاهی که بر سر داشت بر نورانیت چهره‌اش می‌افزود.

پدر گفت :«عازم بغداد هستیم. گفتیم که خدمت برسیم تا زیارتی و عرض ادبی کرده باشیم». شیخ عطار نگاهش را از جلال‌الدین محمد گرفت، رو به پدر کرد و گفت: «نیشابور دیگر محل امنی برای ماندن نیست. کاش وقت دیگری بود و می‌توانستید زمان بیشتری را در اینجا بمانید تا با هم بیشتر صحبت کنیم».

لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط کتاب صوتی سلام صدا در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما